یکی از بدترین کارهایی که آدم میتواند در حق خودش انجام دهد این است که مدام منتظر دیگران بماند؛
- بیا باهم درس بخوانیم.
- بیا باهم ورزش کنیم.
- بیا باهم خرید برویم.
- بیا باهم...
حتی اگر اتفاق بیفتد، باز هم بد است. ادامه مطلب ...
این دوست داشتن هم چیز عجیبیست.
دوستدار کسی میشوی که خلاف ارزشهایت است ولی دل نمیکنی...
دوستدار کسی میشوی که حتی خودش خودش را دوست ندارد ولی دل نمیکنی...
دوستدار کسی میشوی که خودش در آرزوی دوست داشته شدن است ولی دل نمیکنی...
خدا به دل آدمها رحم کند و دوستداریهای بیجا و بی ارزش را از دل آدم بیرون کند.
خدا به دل آدمها رحم کند و نگذارد شیرینی دوستداریهای بیجا به دل آدم بنشیند.
خدا به دل آدمها رحم کند و نگذارد آدم پا سوز و دل سوز و زندگی سوز دوستداریهای بیجا شود.
فکر میکنم یکی از نشانههای بالغ شدن این است که در قلبت بدانی هر گزینهای که انتخاب میکنی، دارای پیآمدی است. بد یا خوب. خوشت بیاید یا بدت بیاید. آن را در نظر میگیری و میپذیری و بعد انتخاب میکنی. و پای آن میایستی.
فکر میکنم یکی دیگر از نشانههای بالغ شدن این است که عدالت* را در مورد خودت برقرار میکنی. تقصیر خودت را گردن دیگری و تقصیر دیگری را گردن خودت نمیاندازی. جای اولویتها را تغییر نمیدهی.
*عدالت یعنی هر چیز سر جای خودش.
فکر میکنم یکی دیگر از نشانههای بالغ شدن این است که خودت را میپذیری. آنچه که باید تغییر دهی، تغییر میدهی. آنچه را باید حفظ کنی، حفظ میکنی.**
** معتقدم مبنای تشخیص این موارد، حد الهی بر اساس تشیع دوازدهامامی است.
مدتی طولانی فکر میکردم رفتار بزرگسالانه یعنی این که مدام بگذرم. یعنی از بدیهای دیگران بگذرم و ارتباطات را حفظ کنم ولی امروز فکر میکنم نباید این کار را میکردم. امروز فکر میکنم نباید از هر چیزی گذر کنم. نباید همهی ارتباطات را حفظ کنم. اگر هم نمیتوانم رابطهای که سمیاست قطع کنم، آن را محدود کنم.
ادامه مطلب ...