پایان

تو را از ما گرفتند اما...

عاشقانت ماندند

بیشتر شدند،

آن‌ها که قبل از یک و بیست دقیقه‌ی سیزدهم

تو را نمی‌شناختند

عاشقانت شدند،

تو را پاس داشتند،

به پاسِ پاس‌داری تو از وطن.

نامت را بر هر ورق روزگار نوشتند، با خونشان.

خونی که به پاسِ حرمت تو،

ریخته شد در راهِ رسیدن به تو.

خونی که می‌خواستند آبی کنند بر آتش کینه‌هایشان.

اما نفت شد بر آتش خشم‌مان.

عصبانی باشند و از عصبانیت بمیرند که

پایان ایشان و اربابانشان نزدیک است.


زورگویان و زرپرستان عالم

که از زورشان مایه گذاشتند و از زر‌هایشان گذشتند

مزدورانِ خشک مغزِ محتاجِ افیون را فرستادند،

تا نابود کنند، "حرم" را!


#کرمان_تسلیت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد