تو زیبا بودی
زشت بودی
کم بودی
زیاد بودی
خوب بودی
بد بودی
هر آنچه که بودی
بودی
تجربهات کردم
به میل یا اجبار
تو را زندگی کردم
به تو عشق ورزیدم
تنفر ورزیدم
بهره بردم
ضرر دیدم
ولی دیگر نمیتوانم با تو باشم
چرا که تو با من نیستی
از تو فقط سایهای بر شانههایم مانده
که سنگینی میکند
و راه نفس کشیدنم را میبندد
و چشمانم را به مسیر پیش رو تار میکند
بودی و دیگر نیستی
خداحافظ
من مسافرم
عازم آینده
کوله بارم را پر کردی
سپاسگزارم
درسهایت را به یاد خواهم داشت
دردهایت را به یاد خواهم داشت
لذتهایت را به یاد خواهم آورد
اما دیگر خداحافظ
برای ابد