حسین

چقدر این انسان زیباست.

ظلم به پیامبرش را ببیند و استقامت کند.

فرق شکافته‌ی علی را ببیند و استقامت کند.

پهلوی شکسته‌ی زهرای اطهر را ببیند و استقامت کند.

جگر پاره پاره‌ی برادر را ببیند و استقامت کند.

گلوی پاره‌ی علی اصغر را ببیند و استقامت کند.

بدن پاره پاره‌ی علی اکبر را ببیند و استقامت کند.

دستان بریده‌ی عباس را ببیند و استقامت کند.

تشنگی اهل حرم را ببیند و استقامت کند.

عرصه را بر او تنگ کنند؛

استقامت کند.

تنهایش کنند؛

استقامت کند.

شمشیر‌های حماقت و نفرت را به جانش بنشانند؛

استقامت کند.

روحش را آزار دهند و استقامت کند.

تا آنکه دیگر جانی برایش نماند؛

تا استقامت کند.


تو که هستی ای حسین؟

که این چنین زیبا و برازنده برای دین خدا ایستادگی کردی؟!

که اینهمه مصیبت دیدی و زبان به شکوه نگشودی؟!

که دلت به خشنودی پروردگار خشنود شد؟!


سلام خدا برتو باد!

بهترین و برترین سلام هایش

که بر کسی نفرستاده

که زمین به خود می‌بالید؛

مادامی که زیر پای تو بود.

و آسمان به خود می بالید؛

مادامی که سایبان تو بود.

و زمین شرمنده شد؛

زمانی که خون تو بر رویش ریخت.

و آسمان سرافکند؛

زمانی که سر تو را بر روی نیزه دید.


سلام اهل زمین و آسمان بر تو که برگزیده شدی؛

تا برای احیای دین قیام کنی.

و مصیبتی دیدی که پیش از تو کسی ندیده؛

و صبر و استقامت کردی،

و بهای دین شدی.

تا دین به سلامت به ما رسید.

به ما جاماندگان از کاروانت،

کاروانی که عازم ملکوت بود.


سلام بر یارانت!

که به پای تو ماندند؛

و استقامت کردند؛

و آبروی انسان شدند؛

و فدای تو، ای نازنین شدند؛

و کیست سعادتمندتر از کسی

که فدای تو شود.

فدایی تو شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد