قربانی

اندک زمانی مانده به روز قربانی عظیم

قربانی عظیم چند روزیست راهی قربانگاه خود شده

اما گرامی می‌داریم روزی را که

تو را فراخواندند

و امر فرمودند

فرزندت را به پیشگاه او قربانی کنی

راهی شدی

شیطان نیز راهی شد

تا به سوگندش وفا کند

سوگندی که از آغازِ تاریخِ انسان بسته است

زمانی که از نفسِ خود شکست خورد

و الله را خطاب کرد و گفت

ﺑﻪ ﻋﺰﺗﺖ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﻰکنم

پس در آن راه به تو رسید

و خواست تو را از انجام فرمانِ پروردگارت بازدارد

و تو او را از خود راندی

و باز آمد

باز او را راندی

 و باز آمد

و باز او را راندی

تا اینکه از تو ناامید شد

پس به لطفِ الله به مقصد رسیدی

فرمان را به آنکه باید، رساندی

پس از آنکه

او را پس از دوری چندین ساله یافتی

برای اولین بار در آغوشش گرفتی

برای اولین بار پیشانی‌اش را بوسیدی

و دیدی از شوق دیدار پدر

نورِ ستارگانِ کهن از چشمانش می‌بارد

او تسلیمِ فرمان حق شد

همچون پدر بت شکنش

 تو او را به قربانگاه بردی

تو تسلیم امر پروردگار بودی

پسرت هم بود پس

به امر پروردگار چاقو از بریدن قهر کرد

 و الله قربانی ات را پذیرفت

بی آنکه خونی که امر کرده بود، ریخته شود

و مخلوق پاکی را برگزید و برایت فرستاد

تا قربانی کنی

و فرزندت را به تو بازگرداند

تا روزی او را برگزیند

تا به تو ملحق شود

در ساخت خانه‌اش بر روی زمین

در آنجا که زمین را از آن نقطه گستراند


درود بر تو

و بر قلب شجاعت

ای ابراهیم

ای برگزیده و دوست خدا

ای بت شکن که بت نفس را شکستی

پیش از آنکه بت‌های سنگی را بشکنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد